گر چه ای مرگ تو مهمان نهان از نظری/حلقه کوبی تو سرانجام بر هر بسته دری
در من هستی و نهان گشته ای از دیده مرا/به من ای مگ زهر خویش تو نزدیکتری
پیک پایان حیاتی همه را آخر کار/ندهی جای خود هرگز به رسول دگری
هیچ بر گرد تو هرگز نرسد سنگدلی/رحم ننموده ای هرگز تو به هر محتضری
پنجه در پنجه هستی زدی از روز الست/از بر حادثه دوری و نبینی خطری
در دلت آه کسی راه بجایی نبرد/در دل سنگ تو فریاد ندارد اثری
نظرات شما عزیزان: